رسیده از فرات و رسیده توی صحرا رسیده مرد زخمی رسیده مرد سقا
رسیده مرد پاکی شبیه ماه تابان گرفته مشک آبی ولی میان دندان
رسیده تا ببوسد کمی برادرش را رسیده تا بگوید کلام آخرش را
رسیده تابگوید بریده دست و پایم رسیده تا بگوید محب و با وفایم