سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زهرا کوچولو

سلام
هووووووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررراچشمک
اینجانب در تاریخ 19/2/92 در آزمون مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان خراسان شرکت نمودم.
و امروز در تاریخ 9/3/92 نتایج این آزمون اعلام شد.
نتایجی که به دست ما رسیده است بدین شرح می باشد :

من هنرستان نمونه دولتی قبول شدم !!!!!!!!!!!!!!!!وااااای آفرین چشمک

اینم شیرینیش (که نگید شیرینی ندادی) :

والان خیلی خوشحالم که من و دوتا از بهترین دوستام تو یه هنرستان خوب نمونه دولتی قبول شدیم .
البته با تشکر از تمام کسانی که ما را در تحقق این آرزوی بزرگ یاری کردن .....

                                                        با آرزوی موفقیت همه دانش آموزای ایران

               




      

در این روز های بهاری که همچون باد می خزد بر صفحه زمان! گوئی با آغازین روزهای ماهی عطرآگین از ترنم عشق در هم آمیخته.....
و این جمله کلیشه ای چه آسوده به دام می اندازد نگاره ام را که؛ در بیان عظمت و وصف فضایل این ماه.....
مرا نه یارای پرداختن است و نه توان نگاشتن....
و اکنون چند صباحی ست که این ایام ملکوتی....
و این ساعات بهشتی و تکرار ناشدنی  ...
که سرشار از استغفار است و مالامال از آمرزش
چون نسیم از مقابل دیدگان بی نصیبم در گذر است ومن.........

آری! ماهی که از ابتدا مغفرت است و تا انتها مرحمت...........
و من چه نالایقم! اگر در این لحظه های آکنده از روح خداوندیئت       
از گام نهادن در مسیری که مقصدش با تو نسبتی عجیب دارد غافل بمانم!....

خدایا!.......ای که آغوشت محکم ترین پناهگاه است!......
و درگاهت ضخیم ترین حصار امنیت!.....
شب آرزوهاست!!!!.....

همان شبی که در وصف عظمتش وعده های بسیار داده ای  
همان شبی که لیله الرغائبش  نام نهاده ای!.......
همان شبی که گفته ای: اگر کسی به سادگی از کف ندهد اعجاز  ثانیه هایش را..........
اگر کسی دریابد فروغ و روشنایی لحظه هایش را.......
اگر کسی تنها جرعه ای مزمزه کند باده ی نابش را....

شب اول قبر ...همان تاریکترین و وحشتناک ترین شب هر بنده ای.....
اعمال نیکوی امشبش چون صورتی نگارین با روئی گشاده و درخشان...
به فریادش خواهد رسید و به او گوید:
( ای حبیب من! بشارت باد ترا که نجات یافتی از هر شدت و سختی گوید: تو کیستی؟؟....بخدا سوگند که من رویی بهتر از روی تو ندیده ام!... کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام!!!........ و بوئی خوش تر از بوی تو نبوئیده ام!!!....

گوید: من ثواب اعمال همان شب آرزو های توام... اعمالی که در آن شب ...و آن ماه ...و آن سال بجا آورده ای.... در شب اول قبرت......آمده ام نزد تو، تا حق تو را ادا کنم..... مونس تنهائی های تو باشم.............وحشت از تو بردارم........ و چون در صور دمیده شود، من....سایه بر سر تو خواهم افکند ..... و خوشحال باش  که پشتیبان توأم.....)

خدایا!....ای شمارنده طپش های قلبم!... و ای باخبر از لغزش های خفیف دلم!...

چه عذاب هولناکی ست ترس.....و چه شکنجه مرموزی ست اضطراب... ترس ازسنگینی فشار قبر بر اندام خار و نحیفم  و اضطراب در میان انبوه معصیت های ریز و درشتم.........

پس در آغوشم گیر!........که آغوش تو امنیت مطلق است.
پروردگارا!....ای آرامش هستی ام!
حالا که ذره ذره طبیعت همه در سجده و رکوع اند.........
اکنون که بادها در آرامش سحری تو را زمزمه می کنند......
و بادیه ها در سکوت بکر خود تو را می جویند..........
درختان، شاخه هاشان را به دامان آسمانت سپرده اند....
و مرغان سحری به نیایش تو مشغولند....

این منم! با کوله باری از غفلت و گناه و این توئی! ای بزرگ ستودنی....

با دستانی پر از کتیبه های غفار الذنوب و ستارالعیوبت تو می بخشی و من آب می شوم در شرمندگی خودم! ..
پس مگذار که ماه رجب را با اینهمه درخشش و نور افشانی اش.... که سراسر عشق بازی با توست و مسئلت از بارگاه مقدست ... براحتی از دست دهم........  مگذار مهربان من!.................

رحم کن ای خدا!..........تنهایم مگذار.....و نجاتم بده ...........

                                                                     ای یکتا پروردگار من!...

 

 




      

خبر آمدنت در وجب به وجب  کوی و برزن شهرم پیچیده است . قطره وجودم هوس حضور در اقیانوس عظیم و متلاطم مریدانت در کنار هشتمین آفتاب ولایت آن هم در اولین روز سال را کرده است .
رخت بر تن میکنم و می آیم . دیدار رهبر آن هم در جوار ملکوتی بارگاه رضوی چه صفایی دارد !
بی قرار تر از همیشه چشم به ساعت دوخته ام تا لحظه دیدار ما منتظران فرا برسد . در همین دقایق انتظار اطرافم را می نگرم . عکس هایت یک به یک در دستان مردمان شهرم دست به دست می شود . جمعیت آنقدر عظیم و پرشور است که عکسی به دستم نرسد . اشکالی ندارد ! تادقایقی پس از این با روزنه نگاهم از توعکسی خواهم گرفت که تا ابد عمق جاودانگی حضورت را به همراه داشته باشم . چشم هایم شوق باریدن دارد .
سید من ، مولای من ، دیدگانی پر از اشک ، دل هایی پر از شوق . بغضی که تمامی گلو را گرفته ...
این دل دیگر تاب تحمل ندارد . آقا بیا تا بار دیگر امام صدایت کنیم .
لحظات انتظارمان طولانی تر از همیشه سپری میشود . تالحظه دیدار فرا میرسد و زمانی که اعلام می شود مقام معظم رهبری ، امام خامنه ای ....فقط صدای بغض خای شکسته را می شنوم .
اشک بر گونه های همه جاری می شود و تومی آیی تا التیامی باشی برای دل های منتظر و قلب های بی قرار .
لب به سخن میگشایی و هنوز مردم در حال نثار بهترین ها به تو هستند .
می گویی : از افتخار ها ، از کمبود ها ، از تحریم ها ، از اقتدار ایران و حقارت اسرائیل ، از پیشرفت ها و موفقیت های جوانان ایرانی و ناکامی دشمن .
می گویی اصلح را بشناسیم و نام او را در صندوق رای بیندازیم
می گویی سعی کنیم کشور را مستحکم، غیر قابل نفوذ، غیر قابل تأثیر از سوی دشمن، حفظ کنیم و  نگه داریم. و از همه چیز نصیحت و پند میدهی ما را.

در هر نفسمان شکری است واجب به پاس حضور تحت بیرق نائب امام عصر(عج) ، امام خامنه ای ....

 




      

گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگویمت هنوز هم به آن صداى آشنا امید بسته ام.

اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمین! دل جدا ز یاد تو آشیانه اى خراب وبى صفاست یاد سبز وروح بخش تو یاد لطف بى نهایت خداست کوچه باغ سینه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نیست کیست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟

اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار یک نسیم روح بخش یک پیام آشنا ودلنواز سینه را گشوده اند. کوچه هاى ما همیشه عاشق تو بوده اند.

اى کبوتر دلم هوایى محبتت! سینه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سینه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نیازمند مرهم است.

صبحگاه جمعه ها آفتاب یاد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتیاق ونغمه امید با دلى سفید خواب رفته است روز را به شوق دیدنت شروع مى کند اى تو معنى امید وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در میان خنده ها وگریه هاى عاشقان پیش عصمت الهى ات خضوع مى کند.

اى بهانه اى براى زیستن! اشتیاق همچو سبزه بهاره هر طرف دمیده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرین ما در انتظار مقدم توییم اى امید آخرین!

اى عزیز دل پناه شیعیان اى فروغ جاودان! سایه بلند نام ویاد تو از سر وسراى عاشقان بیقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.





برچسب ها : انتظار  , 
      
با دست پر از عشق و دعا می آییم
با پرچمی از حماسه ها می آییم
در سال سیاسی - اقتصادی فردا
با لشکریان شهدا می آییم
میعادگاه ما برای تجدید بیعت با امام خامنه ای فردا ساعت 15:30 ، رواق امام خمینی(ره) حرم مطهر رضوی




      

دو روز پیش در تمرین والیبال و به اصرار مربی گرانقدرمان!!! اینجانب مامور به دریافت توپی شدم که متر ها با من فاصله داشت و برای گرفتنش شیرجه ای برفتم و این شد حال و روز دست من...




      

به گزارش خبرنگار خبرگزاری زهرانیوز دیروز در راهپیمایی اتفاقاتی افتاده !!!
1 - همه مدارس با هم یه جا جمع شدن ولی با هم حرکت نکردند و یکی به شرق می رفت و یکی به غرب !
2 - سیستم صوت که طبق معمول در حد راهپمایی نبود اصلا!
3 - کل خیابون امام خمینی رو آقایون تسخیر کرده بودن (این مورد خبرنگار ما را به شدت آزرد عصبانی شدم!)
انشاءالله که این مشکلات و ناهماهنگی ها برای راهپیمایی های بعدی برطرف بشه .
حالا چند تا عکس از راهپیمایی با شکوه دیروز:

ot68zyh7pljejsjeyh5i.jpg
b9orblz3kd8xwjx4pzpn.jpg
qdscczhvaxg9u7kab.jpg
36t5dmir6kuh1xosh4d.jpg
fhwg9jkdv5dgmk6hy4l6.jpg




      

عید شرف و عزت و ایمان آمد                بهمن به طراوت بهاران آمد
فجری که درآن به عشق میباید بست     میثاق دوباره با شهیدان آمد

امروز اولین روز دهه فجر امسال بود .
ما هم به عنوان دانش آموزان منتخب !!! مدارس منتخب مشهد در عرصه میدان شهدا جمع شدیم تا تجدید بیعت کنیم با امام خامنه ای .
اینم چند تا عکس از مراسم امروز :

g8mc84dn0x3ovvnrl1o7.jpg
sr7bpldcy8dstafc9zya.jpg
vi2qhr6qc9n365s6p4f.jpg
64wpurrksjcgsxg6l1xa.jpg
8elcolvwt23r4qbo4wm.jpg




      

به او گفتم : چرا از عشق می نویسی ؟

گفت : تا توعاشقانه بخوانی .

گفتم : چرا گل ها در زمین مخفی شده اند ؟

گفت : برای این که یا د زمین همیشه خوشبو بماند .

گفتم : از غم هجران چه کنم ؟

گفت : بسوز .

چاره اش را که خواستم ، گفت : بساز .

گفتم : کرخه را یادت هست ؟

گفت : یاد قبر های کنده در آن بخیر .

گفتم : نخل های کارون را یادت هست که چه زیبا بودند ؟

گفت : عاشورا هایش زیباتربودند .

گفتم : طلائیه یادت هست ؟

گفت : با شقایق های پنهانش آشنایم .

گفتم : سه راه شهادت ..

ناله ای زد و گفت : میعادگاه هر عاشقی بود که با خدای خودش وعده شهادت میگذاشت . آنجا نقطه وصل زمین به آسمان بود . در آنجا بود که ما همت را بدرقه کردیم .

گفتم : دلم برای شلمچه تنگ است ...

گفت : یاد ستاره های آسمانش به خیر ...یاد شقایق های میدان مینش ، یاد خرازی به خیر ... یاد کربلای 5 و یاد ندای یازهرا (س) به خیر .

گفتم : فکه ...

گفت : ای خوشا آنان که رملهای گرم ، سجاده عروجشان شد .

گفت : می دانی بسیجی سر جداست یعنی چه ؟

و من در آن لحظه احساس کردم ای کاش به اندازه ی سنگریزه های خاکریز معنای پیکر بدون سر را می فهمیدم و درک می کردم که بسیجی همیشه سر جداست .

گفت : یادت نرود به هر شهیدی رسیدی یادی از عشق و ایمان کن و یادت نرود که خشت انقلاب از خون شهداست .

چفیه اش را بوسید و گفت : بوی یاس سفید همه جا را پر کرده است .

او از لحظه سرخ پر کشیدن یک گردان در وسط میدان مین گفت و من لحظه سبز عروج را به خاطر آوردم . از دست های خونین گفت که هنوز از پیکر جداست و من به یاد پرواز افتادم که تا قله عشق پر گشودند .

او از سکوت شبهای جمعه گفت و من یاد آخرین شهیدی افتادم که می گفت : جانم فدای رهبر ...

از مرام شقایق ها گفت ، از ایثار گل یاس . گفت : می دانی چرا با لاله ها بیعت می کنیم ؟

برای این که از آلاله ها حمایت کنیم .

 او رفت و من گفتم کجا ؟

گفتا به خون ...

گفتم که کی ؟

گفتا کنون ...

گفتم چرا ؟

گفتا جنون...

گفتم نرو

خندید و رفت




      

حجاب مهر عنایت حق برقامت فرشتگان زمین است.

9b6n4j5ws7h3wcfepxsv.jpg

rmfjnoqbsm4ow2nr0weo.jpg




      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >